می توان تنها شد

می توان تنها شد

  دوستان خوبم ؛ من گرچه هميشه از خواندن شعر لذت مي برم اما متأسفانه اصلاً اهل سرودن شعر  نيستم و ذوق شعر سرايي را ندارم ، پيامكي برايم از طرف يكي از دوستان رسيده كه در ذيل آن را عيناً برايتان مي نويسم  .

 

می توان تنها شد

می توان زار گریست

می توان دوست نداشت و دل عاشق آدم ها را ، زیر پا له کرد !

می توان چشمی را ، به هیاهوی جهان خیره گذاشت

می توان صدها بار ، علت غصه دل را فهمید !

می توان ....

می توان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود

آخرش هم تنها ، می توان تنها رفت

با جهانی همه اندوه و غم و بدبختی ...

  با احترام به بزرگواري كه اين شعر را سروده است ؛ در پاسخ اين عزيز چنين مي نويسم .

مي توان زيبا ديد

مي توان نيت خير نمود

مي توان از ته دل به خوشيها  خنديد

مي توان با خوشيها زيست

مي توان همه را در پناه حق بخشيد  

مي توان . . .  .

مي توان نيك شد و نيك ديد و نيك انديشيد

آخرش هم مي توان با كوله باري از نيكي و خوبي رفت

با جهاني پر از شادي و بركت و خوشبختي و . . .  

    اميدوارم كه به بزرگي خودتان  به خاطر شعر بدي كه گفته ام مرا ببخشيد و از همه ي عزيزان تقاضا دارم كه در صورت تمايل در راستاي متن هر دو شعر  با هنر خود شعرهايشان را عنوان نمايند .




|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
nazi در تاریخ : 1391/1/24/4 - - گفته است :
عالي بود .پاسخ: مرسي


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: